Web Analytics Made Easy - Statcounter

«در صورت ادامه این وضعیت تا 5 سال دیگر تالاب انزلی به حوضچه‌های جدا افتاده و کم عمق تبدیل خواهد شد.»؛ این جمله‌ای است که محمد کهنسال، فعال محیط زیستی عنوان می‌کند.   به گزارش اعتماد، او معتقد است تالاب انزلی تقریبا با هر تهدید یا آسیبی که در کتب مرجع برای تالاب‌ها لیست شده، مواجه است. می‌توان گفت نفس تالاب به شماره افتاده و سرنوشت غمناکی در انتظار این تالاب بین‌المللی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همان‌طور که حالا دریاچه ارومیه در حالت احتضار است، دور نیست روزی که تالاب انزلی هم خشک شود و از آن تنها عکسی در آلبوم‌ها باقی بماند.   تالاب انزلی یکی از تالاب‌های بین‌المللی کشور با وسعت 20 هزار هکتار است هر چند کارشناسان با وجود اتفاقاتی که در این سال‌ها افتاده این رقم را کمتر از این مقدار محاسبه می‌کنند. تالابی که معیشت نزدیک به یک میلیون نفر به آن گره خورده است. این تالاب که چسبیده به دریای کاسپین در شمال کشور است طبق برآوردها 52 گونه ماهی و 264 گونه پرنده را در اکوسیستم خود جا داده است، اما حالا چیزی که ملوانان و ساکنان اطراف و فعالان محیط زیستی تالاب می‌بینند تنها لاشه ماهیان است که روی آب می‌آید و پرندگانی که از حالا باید به ‌فکر لانه جدیدی برای خود باشند.   ورود 72 دهنه فاضلاب خام به تالاب انزلی   محمد درویش، فعال محیط زیست در گفت‌وگو با «اعتماد» یکی از مهم‌ترین معضلات را ورود 72 دهنه فاضلاب خام به این تالاب می‌داند. فاضلابی که در نبود تصفیه‌خانه شهر انزلی به ‌شدت در حال پایین آوردن کیفیت منابع آبی تالاب است. تصفیه‌خانه‌ای که بعد از گذشت 20 سال هنوز به بهره‌برداری و تکمیل پروژه نرسیده است: «دومین معضل کوه زباله در سراوان است. کوهی که 7 لیتر در ثانیه شیرابه وارد زرجوب و گوهررود می‌کند در ادامه به رودخانه امامزاده ابراهیم و در نهایت وارد تالاب می‌کند.»   درویش سومین معضلی که تالاب را تهدید می‌کند ساخت سدها و بارگذاری در بالادست می‌داند‌: «یکی از این مشکلات ساخت سد لاسک است که می‌تواند تیر خلاص را به تالاب انزلی بزند.»   سدی که سال‌هاست محل بحث است و به بهانه تامین آب شرب شهرهای «شفت»، «صومعه‌سرا»، «رشت» و «انزلی» روی رودخانه «امامزاده ابراهیم» شفت در گیلان ساخته می‌شود. کارشناسان معتقدند با ساخت این سد حقابه تالاب انزلی از بین می‌رود و این تالاب با کاهش ارتفاع آب روبه‌رو خواهد شد و این کاهش ارتفاع باعث رسوب‌گذاری بیشتر و کاهش عرصه‌های آبی که محل زندگی و زیستگاه پرندگان و ماهیان است، خواهد انجامید.   درویش می‌گوید: «ساخت جاده کنار گذر، پل و سازهایی که به واسطه منطقه آزاد در آنجا احداث شده هم شدیدا سبب اخلال جدی در نظام آب‌شناختی تالاب شده است.» درویش چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای از سرنوشت تالاب نمی‌بیند و معتقد است اگر در یک برنامه‌ریزی پنج ساله مشکلات تالاب حل نشود اوضاع بسیار وخیم‌تر از چیزی که هست خواهد شد. اما نکته‌ای که درویش به آن اشاره می‌کند و می‌توان گفت تازگی به مشکلات تالاب انزلی اضافه شده، عقب‌نشینی دریای خزر است که می‌تواند ارتباط تالاب و دریا را قطع کند و به مرگ حتمی دریاچه منجر شود.   پایین آمدن تراز دریاچه کاسپین   محمد کهنسال، کنشگر محیط زیست در پاسخ به این سوال که عقب‌نشینی دریای خزر چگونه می‌تواند تالاب انزلی را تهدید کند، می‌گوید: «در حال حاضر بحث پسروی تراز دریاچه کاسپین مهم‌ترین تهدید و معضلی است که به آن پرداخته نشده و هیچ توجهی هم تاکنون به آن نشده است. از 5 سال پیش بسیاری از کنشگران این مساله را مطرح کردند و بعضی معتقدند نقشه‌ای که برای آینده تالاب بررسی می‌شود باید این انعطاف‌پذیری را داشته باشد که اگر روزی دریاچه کاسپین عقب‌نشینی کرد و تالاب دیگر یک تالاب ساحلی نبود هم بتوان به‌ صورت مستقل آن را دید و برای از دست نرفتنش برنامه‌ریزی کرد.»   اما پایین رفتن سطح آب دریاچه کاسپین چگونه می‌تواند تالاب را تهدید کند؟ آن‌طور که کهنسال می‌گوید در گزارش‌های زمین‌شناسی که انجام شده گوش ماهی که از دریای کاسپین می‌آید در بعضی روستاهای صومعه‌سرا در جنوب تالاب در عمق دو متری دیده شده که نشان از پایین بودن تراز آب تالاب نسبت به دریای کاسپین است: «وقتی تراز آب در کاسپین پایین بیاید اتفاقی که می‌افتد، این است که به محض شروع بارندگی آب شیرین از رودخانه‌ها به تالاب می‌رود و چون آب دریا پایین‌تر است به سرعت طول تالاب را طی می‌کند و در دریا تخلیه می‌شود اما وقتی آب شور بالا باشد مانند یک سد در مقابل خروح آب شیرین به دریا را می‌گیرد. این آب شیرینی که در تالاب می‌ماند، کمک می‌کند فاضلاب‌هایی که در تالاب هستند توسط خود تالاب پالایش و پاکسازی شوند، اما وقتی سریع می‌آید و می‌رود دیگر نمی‌تواند آن تاثیر گذشته را داشته باشد.»   مساله بعدی که تالاب را تهدید می‌کند، فاضلاب‌هایی است که از شهرهای رشت و انزلی به تالاب می‌ریزد که می‌توان گفت فاضلاب دو شهر پرجمعیت استان هستند. شهرهایی که بیشترین مراکز اداری و بیمارستانی را در خود دارند و آن‌طور که کهنسال می‌گوید باید حجم فاضلابی که گردشگران در آخر هفته انزلی تولید می‌کنند و افرادی که از استان‌های همجوار برای سرویس‌های بیمارستانی به رشت می‌روند را هم در آن محاسبه کنیم: ‌«اطراف حوزه تالاب هم یکی از پرتراکم‌ترین مناطق پرورش دام است.   منطقه رودبار و حوزه اطراف تالاب بیشترین تراکم دامپروری و مرغداری را در سطح استان دارد که فضولات اینها هم به نوعی وارد تالاب می‌شود. بحث شیرابه و پسماند هم مشکلات دیگری است.» کهنسال از طرحی در 20 سال پیش می‌گوید که در آن قرار بود بانک جهانی برای ایجاد تصفیه‌خانه در 6 شهر کشور وام بدهد. انزلی و رشت هم دو شهر استان گیلان بودند که در این طرح دیده شده بودند. از یک مقطعی تحریم‌ها و مسائل سیاسی باعث توقف اختصاص بودجه از بانک جهانی برای سیستم فاضلاب این شهرها شد.   اما سوالی که مطرح می‌شود، این است که با توقف این پروژه چرا حاکمیت فکری برای تکمیل آن نکرد؟ کهنسال می‌گوید: ‌«یک لوله 50 سال عمر مفید دارد و حالا آن لوله‌ها40 درصد از عمر مفید خود را طی کرده‌اند. تجهیزات برقی و مکانیکی یک تصفیه‌خانه آن‌ هم در نقطه مرطوب تنها 15 سال دوام می‌آورد. تجهیزاتی که 10 سال پیش در تصفیه‌خانه در حال ساخت قرار گرفته و هیچ استفاده‌ای از آن نشده عملا دوسوم عمر خود را گذرانده‌اند.» این آسیب‌هایی است که می‌توان گفت به بیت‌المال هم وارد شده و باید پرسید چرا حاکمیت تلاش نکرد تا با تامین بودجه و اعتبارات این پروژه را که بخشی از آن به قیمت از بین رفتن محیط زیست بوده به پایان برساند؟   رییس کمیسیون محیط زیست انجمن طرفداران توسعه انزلی معضل دیگر را رسوباتی می‌داند که حاصل فرسایش خاک است؛ ماحصل فرسایشی که به واسطه جنگل‌تراشی‌های گسترده توسط 11 رودخانه منتهی به تالاب در آن تخلیه می‌شود؛ رسوباتی که با برهم کنشی با فاضلاب موجود در تالاب به فعل و انفعالات شیمیایی خطرناکی در این تالاب ارزشمند می‌شوند.   اینجا باید به ذی‌نفعان تالاب برسیم کسانی که یکی از عوامل تهدید‌کننده حیات تالاب هستند، افرادی که به واسطه فقر یا طمع هم به جان مراتع افتاده‌اند و هم با آتش زدن عرصه‌های نزدیک به تالاب سعی در گسترش زمین‌ها زراعی خود دارند: «در بسیاری از مناطق می‌بینیم فردی که در نزدیکی تالاب زمین کشاورزی دارد هر سال نیم متر نیم متر تالاب را به شالیزار خودش اضافه می‌کند و کسی هم متوجه نمی‌شود. اخیرا اما شروع می‌کنند به آتش زدن نیزارها و بعد می‌روند آنجا تصرف می‌کنند. البته می‌گویند در حال برخورد با چنین افرادی هستند. هر دفعه از بازداشت افرادی هم خبری شنیده می‌شود اما ما خبری از چگونگی برخورد با این افراد نداشتیم.»   محمد کهنسال با اشاره به مرگ دریاچه ارومیه و سرنوشت تالاب‌هایی مانند بختگان در استان فارس یا خشک شدن تالاب گاوخونی، از دست رفتن تالاب انزلی را دور از ذهن نمی‌داند.   او بحث کاهش تراز دریاچه کاسپین را فراملی می‌داند، اما انتظار او و دیگر فعالان و دلسوزان محیط زیست این است که مسوولان تا کار از کار نگذشته مشکلات داخلی تهدیدکننده تالاب را کنترل کنند: «دو موضوع می‌تواند به روند نابودی تالاب سرعت ببخشد؛ یکی پایین آمدن تراز دریاچه کاسپین و دیگری کاهش بارندگی بر اثر تغییر اقیلم است. این دو اگر روند بدی داشته باشند شاید در 5 سال آینده تالاب به جای یک تالاب یکپارچه تبدیل شود به چند چاله که در آن آب جمع می‌شود و اگر باران شدیدی بیاید کمی به هم وصل بشوند و دوباره بعد از تبخیر آب از هم جدا شوند.»   زمان مرثیه سرایی‌نیست   رویا بابایی، فعال محیط زیست در گفت‌وگو با «اعتماد» از دردهای زیاد تالاب می‌گوید، دردهایی که آنقدر روی هم تلنبار شده‌ که بسیاری از فعالان این حوزه را ناامید کرده‌اند. او کاهش تراز آب تالاب از 8 متر در سال‌های گذشته به یک متر یا یک متر و نیم در سال‌های اخیر را نگران‌کننده می‌داند: «تالاب به معدنی برای پوشش همه ناکارآمدی‌های مردم و مسوولان تبدیل شده است.»   او از 2 بار آتش‌سوزی در نیزارهای تالاب در 1402 خبر می‌دهد که تبدیل به سریالی تکراری از روند تخریب تالاب شده است. آتش‌سوزی‌هایی که در روزهای آینده به واسطه فصل برداشت بیشتر هم خواهد شد.   بابایی از کمپین‌های آگاهی‌بخشی که مردم انزلی برای نجات تالاب برگزار کرده‌اند، می‌گوید و از شاعرانی که برای نجات تالاب شعر سروده‌اند. این فعال محیط زیستی که در انزلی معلم است از گفت‌وگو با ملوانان یا مردم محلی می‌گوید که از وضعیت تالاب گزارش می‌دهند: «ملوانانی که آنجا بودند از خاطراتی می‌گفتند که روزگاری آب به عمق 6 متر بود، مسافرها می‌آمدند و انواع ماهی‌ها صید می‌شد، اما حالا فقط ماهی مرده می‌بینند، چون آلودگی آب بسیار بالا رفته است و اکسیژنی به آبزیان نمی‌رسد.»   او یکی از مهم‌ترین مشکلات تالاب را گیاه سنبل آبی می‌داند که نبض تالاب را در دست گرفته است. او با اشاره به چند بار جمع‌آوری این گیاه مهاجم توسط مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد و سازمان محیط زیست از نبود روش کارشناسی برای مقابله با این گیاه که ظاهری فریبنده و زیبا دارد، انتقاد می‌کند: «هیچ کدام از این کارها دردی از تالاب دوا نکرده است. این تالاب نیاز به اراده قوی و علم و دانش دارد یعنی حتما باید دانش ورود کند. حتی اگر می‌شود باید از تجربه سایر کشورها استفاده کنیم یا با استخدام کارشناسان دیگر کشورها از آنها کمک بخواهیم. برای نجات محیط زیست باید هر فکر و بینشی را جذب کنیم، چون محیط زیست متعلق به همه مردم کره زمین است.»   شاید بد نباشد به این گیاه مهاجم یا آن‌طور که برخی می‌گویند «شیطان بنفش» بپردازیم. این گیاهی که مدت‌هاست در پهنه تالاب انزلی جاخوش کرده بومی آمازون است و یکی از بدترین و شاید زیباترین علف هرز جهان باشد که در همه جای این کره خاکی پخش شده است، گیاهی که در طول یک هفته زیر نور خورشید رشدی دوبرابری دارد. این گیاه علاوه بر اینکه رفت و آمد را در تالاب مختل می‌کند باعث توقف فتوسنتز و کاهش اکسیژن آب می‌شود و زندگی آبزیان را به خطر می‌اندازد. البته این تنها بخشی از تبعاتی است که این گیاه برای اکوسیستم طبیعی به همراه دارد و تالاب انزلی هم به واسطه انباشت رسوبات محل مناسبی برای رشد این‌گونه است.   بابایی هم معتقد است تالاب ظرف چند سال آینده قطعا خشک می‌شود: «حالا که شاهد هستیم در مناطقی از تالاب عمق آب به یک و یک نیم متر رسیده فکر نکنم تا دو سال دیگر چیزی از تالاب باقی بماند. می‌توان گفت تالاب انزلی تبدیل به مرداب خواهد شد. دریاچه ارومیه از دست رفت و حالا همه ما در حال مرثیه‌سرایی هستیم، اما تالاب هنوز کامل از دست نرفته است و می‌شود با یک اراده ملی یا حداقل از مرگ حتمی آن را نجات داد.»   تابستان گذشته در سفری که به انزلی داشتم مطابق همیشه گشتی هم در تالاب زدم، خاطرم بود که در سال‌های نه چندان دور قایق‌ها با سرعت بالا میان نیزارها می‌رفتند، اما سال گذشته ملوان بارها موتور قایق را خاموش و بالا می‌کشید؛ وقتی از او پرسیدم دلیل این کار چیست؟ از پایین آمدن ارتفاع آب می‌گفت از تالابی که دیگر آن سرزندگی سال‌های نه چندان دور را ندارد، از نیلوفرهای زیبای دریاچه که دیگر به زحمت می‌شود آنها را تماشا کرد و عکسی گرفت.   جدا از همه مشکلاتی که در بالا از آن حرف زده شد، می‌شد زباله‌های پلاستیکی بسیاری را هم در کرانه‌های تالاب دید یا گرازهایی که در میان زباله‌ها دنبال غذایی برای خانواده پرجمعیت خود بودند. دور نیست روزی که بیدار شویم با این خبر مواجه شویم که تالاب انزلی مرد. کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: تالاب انزلی فعال محیط زیست تالاب انزلی توان گفت تصفیه خانه خواهد شد سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۰۱۶۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگی‌اش را وقف نجات یکی از تالاب‌های کشورمان کرده است

چند سال پیش تلفنی گفت‌وگویی با «سیروس زارع» داشتم؛ مردی از دیار فارس که تلاشش سبب زنده شدن دوباره تالاب بین‌المللی کمجان شد. پس از چند سال در سفری همراه با دوستم مهدی رحمانی به سرزمین حافظ و سعدی، در صبح پنجمین روز از اردیبهشت‌ماه با راهنمایی آقای زارع به دیدن بخشی از فعالیت‌های ایشان روی تالاب کمجان رفتیم.


آنچه می‌دیدم برایم شگفت‌انگیز و امیدآفرین بود؛ انواع و اقسام پرنده‌های مهاجر را دیدیم که از راه‌های دور، خودشان را برای گذران زمستان به تالاب رسانده بودند. پرنده‌ها و پهنه سبز تالاب را تماشا کرده و عشق به تالاب را در کلمه به کلمه سیروس زارع احساس می‌کردم. مشتاق دیدار این مرد بزرگ بودم، چرا که کار او کار بزرگی است که از هر کسی ساخته نیست. همت بلند این هموطن موجب کاری شد کارستان که می‌تواند درسی آموزنده برای ما باشد که گاهی ناامید می‌شویم و ورد زبانمان می‌شود: «با این اوضاع و شرایط نمی‌شود». یادم هست در مقدمه گفت‌وگوی قبلی‌ام با این مرد بزرگ نوشته بودم: «من اگر مسئولیتی در وزارت آموزش و پرورش داشتم، حتماً داستان سیروس زارع را در کتاب‌های درسی کودکان این سرزمین می‌آوردم. کودکان این سرزمین باید بدانند تالاب چه کارکردهای مهمی دارد و خشک شدن آن، چه فاجعه بزرگی است. باید بدانند چگونه مردی روستایی آستین بالا زد، چهار سال با سازمان آب روبه‌رو شد و سرانجام تالابی را که کانون ریزگردها شده بود، از مرگ حتمی نجات داد». سیروس زارع نشان داده اگر عشق به وطن باشد و اگر همت آدم بلند باشد می‌توان مرده را هم زنده کرد، درست مثل تالاب بین‌المللی کمجان که مرده بود اما حالا دوباره زنده است. آنچه در ادامه می‌خوانید داستان تالاب کمجان به روایت سیروس زارع است. 

زهکشی‌های مرگبار
دهه ۶۰ که هنوز فارس ما مثل خیلی از مناطق، کم آبی را تجربه نکرده بود تالاب کمجان یا به اصطلاح همان «بیشه» زنده بود، برای همین زهکشی‌هایی در بستر تالاب کمجان اتفاق افتاد. 
با آب تالاب کشاورزی انجام می‌شد و در کنار آن دامداری هم بود. چون مردم با کارکرد زهکشی آشنایی نداشتند و به‌درستی با کارکرد تالاب و اینکه اگر آن را از دست بدهند چه اتفاقی خواهد افتاد، آشنا نبودند در برابر زهکشی‌های تالاب که به وسیله سازمان آب انجام شد، مقاومتی نکردند. 
استدلال برای زهکشی‌ها این بود ما زمین کشاورزی و کشت و کار شما را بیشتر می‌کنیم. اما در این میان، کاری که انجام نشده بود مطالعات زیست‌محیطی ماجرا بود. زهکشی‌های انجام شده با بیل مکانیکی نه شبیه یک زهکشی بلکه شبیه ایجاد رودخانه بود، چون زهکشی‌ها به عرض ۳۰ یا ۴۰ متر و عمق ۴ متر را شاهد بودیم. در برخی نقاط طول این زهکشی‌ها به ۱۲۰ کیلومتر می‌رسید! این زهکشی‌ها سبب شد تالاب کمجان کارکرد قدیمی خود را از دست بدهد. غیر از این اتفاقات، در بالا دست هم سدهایی ساخته شد که آبی از آن‌ها به ما نمی‌رسید و به مرور کمجان خشک شد. کار سازمان آب سبب شد عملاً تعدادی دامدار و کشاورز یا با نگاه خیرخواهانه اما غیرکارشناسی شده و یا به هر دلیل دیگر منطقه را ترک کنند و حاشیه‌نشین شهرها شوند.تقریباً از ۱۳۷۸ این زمزمه را راه انداختم که برای بیشه کاری انجام بدهیم و وضع را عوض کنیم. اما متأسفانه مردم همراهی نکردند. استدلال آن‌ها این بود زهکشی‌ها را دولت انجام داده‌ و نمی‌شود کاری کرد. پس از یک سال شرایط بحرانی‌تر شد، سال ۸۸ همه چیز خشک شد. مردم محلی هم به این نتیجه رسیدند حالا چیزی برای از دست دادن ندارند. 
سال ۸۸ دو سه نفری برای فکری که داشتم با من همراه شدند. نظر آن‌ها هم این بود اگر در مسیر زهکشی‌های ایجاد شده در دهه ۶۰، آب بندهایی ایجاد کنیم، شاید دامدارانی که باقی مانده‌اند مجبور نباشند روستا را ترک کنند.


برای اینکه به زندان نروم
آذر ۱۳۸۸ من و سه دوستم بدون کمک گرفتن از دستگاه دولتی و یا حتی مشاوره گرفتن از آن‌ها، دست به کار شدیم تا خودمان تالاب را نجات بدهیم و البته ترس هم داشتیم که در مقابل انجام این کار باید با دستگاه‌های دولتی روبه‌رو شویم. بالاخره یک جمعه‌ای لودری پیدا کردیم که راننده‌اش خیلی ما را نشناسد و او را به منطقه آوردیم. 
آن روز از صبح تا شب مشغول بودیم و یکی از مسیرهای خروج آب از تالاب را بستیم. پس از اینکه مردم از ماجرا مطلع شدند، با خودشان فکر کرده بودند احتمالاً دستگاه دولتی این کار را انجام داده‌است. ما چند نفر هم در آن وضعیت چیزی نگفتیم. پس از چند روز، سطح آب به خاطر زهاب بالا آمد و مردم از این ماجرا باخبر شدند. آب به نقطه‌ای که بر اثر خشکسالی تبدیل به کانون ریزگرد شده بود هدایت شد. مردم هم متوجه شدند جهاد این کار را انجام نداده بلکه من و چند نفر دیگر عامل بستن مسیر خروج آب بوده‌ایم. 
از آن طرف، افرادی به سازمان آب اطلاع دادند چند نفر مسیر زهکشی‌ها را بسته‌اند، برای همین به دادگاه احضار شدم. با خودم فکر کردم آمدیم ثواب کنیم اما حالا باید جواب دادگاه را هم بدهیم. این برای من که هم کشاورزی و دامداری‌ام را از دست داده بودم و هم در شرایط سخت خشکسالی به سر می‌بردم فشار کمی نبود. کار من از رفتن به پاسگاه و پس از آن دادگاه شروع شد و باید در مقابل وکیلی که سازمان آب گرفته بود از خودم دفاع می‌کردم. باید جواب می‌دادم چرا به باور دوستان، به اموال عمومی آسیب وارد کرده‌ام.


ما کنار تالابی جهانی زندگی می‌کردیم
همزمان دوستی از طریق وبلاگ «محمد درویش» متوجه شده بود بیشه کمجان سند دارد و فهمیدم بیشه ما اسم دیگری هم دارد که همان تالاب است. مطلبی که ایشان درباره کمجان در وبلاگش گذاشته بود، خیلی به درد ما خورد. تا آن زمان ناامیدانه به دادگاه می‌رفتم چون چیزی در مقابل دادگاه و وکیلی که سازمان آب گرفته بود نداشتم و حتی تهدید به بازداشت و زندان شده بودم.
در همان سال ۸۸ در شیراز همایشی با موضوع آب برگزار شد و من هم به‌طور اتفاقی در آن شرکت کردم که موجب شد اطلاعاتم درباره وضعیت آب و مسائل زیست محیطی بیشتر شود. آنجا چشمم به بنری افتاد که در آن ذیل دو تصویر نوشته بودند «کمجان دیروز و کمجان امروز». از دو فعال محیط زیستی که آنجا نشسته بودند پرسیدم کمجان دقیقاً کجاست؟ وقتی آدرس دادند، دیدم اینکه آدرس خانه خود ماست و خیلی خوشحال شدم. برایم جالب بود ما کنار تالابی جهانی زندگی می‌کردیم اما از آن بی‌خبر بودیم. وقتی برای یکی از آن دو بزرگوار، ماجرای بیشه را تعریف کردم برق شادی در چشم‌هایش درخشید و گفت چه کار بزرگی انجام می‌دهید! آن بنده خدا به من گفت باید به اداره محیط زیست که متولی تالاب است مراجعه کنید.
 آن روز فکر کردم برای اینکه خودم را نجات بدهم که به زندان نروم و برای اینکه تالاب را نجات دهم، باید مستنداتی جمع و به دادگاه ارائه دهم.
به من گفتند برای پیروز بیرون آمدن از دادگاه، از رسانه‌ها کمک بگیرم. مانده بودم به رسانه‌ها چه چیزی ارائه دهم؟ صورت‌جلسه‌ای نوشتم و شوراهای روستاهای حاشیه تالاب آن را امضا کردند و نوشتم ما اهالی روستاها به خسارتی که در گذشته به تالاب وارد شده و موجب وضعیت حال حاضر زندگی ما شده اعتراض داریم. از طرفی وقتی فهمیدیم تالاب کمجان ثبت جهانی هم شده برای ما یک امتیاز و پشتگرمی و دلگرمی شد.


گفتند دنبال دردسر می‌گردی؟
یک روز به اداره محیط زیست و پیش رئیس اداره رفتم. چیزی که از رئیس آن زمان شنیدم این بود که کمجان خشک و تمام شده. به مدیر گفتم ما می‌خواهیم کمجان را زنده کنیم و در این راه به مشکلاتی هم برخورده‌ایم. 
مدیر گفت مثل اینکه دنبال دردسر می‌گردی؟ با این حال مدیر با کارشناسان خودش حرف زد و خواست بیایند و کاری را که انجام داده‌ایم، ببینند. کارشناسان آمدند اما سال۸۸ جمله صریح مسئولان محیط زیست به ما این بود که نمی‌توانیم هیچ کمکی به شما کنیم. استدلال آن‌ها این بود بدنه دولت نمی‌تواند روبه‌روی دولت قرار گیرد. با اینکه من دلیل می‌آوردم متولی این تالاب شما هستید، اما محیط زیست همراهی لازم را با ما نداشت.
 به آن‌ها گفتم حداقل به دادگاه بنویسید اینجا تالاب است و شرایط تالاب هم باید این گونه باشد؛ اما آن‌ها گفتند تا دادگاه چنین چیزی از ما نخواسته باشد، ما چیزی نمی‌نویسیم. آنجا بود که متوجه شدم برای اینکه از دادگاه پیروز بیرون بیایم باید اطلاعات محیط زیستی خود را افزایش دهم و خودم از خودم دفاع کنم. 
با همان ابزارهایی که در اختیار داشتیم از کاری که در تالاب انجام داده بودیم و آبی که در بستر تالاب جمع شده و حضور پرنده‌ها و گیاهانی که روییده بود، عکس‌هایی تهیه کردیم. با عکس‌ها، فیلم‌ها و صورتجلسه‌هایی که اهالی امضا کرده بودند سراغ رسانه‌ها رفتم. با خودم فکر کردم امامزاده‌ای که می‌تواند مرا شفا بدهد رسانه‌ها هستند. چند روز کار من شده بود کول‌کشی مدارکی درباره تالاب و رفتن به دفتر روزنامه‌ها و رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها. ادامه قصه من و تالاب به صدا و سیمای فارس رسید. بخت با ما یار بود و کسی که با او روبه‌رو شده بودم به من قول داد برای پوشش کارهایی که در تالاب انجام داده‌ایم یک تیم خبری بفرستد. تیم خبری صدا و سیمای فارس آمد و از بخشی که آب داشت و از کار و فعالیت پیر و جوان برای احیای تالاب، گزارشی تهیه کرد. وقتی گزارش چند دقیقه‌ای صدا و سیما از منطقه‌ فراموش شده پخش شد، مثل بمب صدا کرد که چطور عده‌ای روستایی دست به چنین کاری زده‌اند و خلاصه این گزارش شد دلگرمی مردم.
مهم‌ترین مجموعه‌ای که توانست به من در راه احیای تالاب و پیروز بیرون آمدن از دادگاه کمک کند رسانه‌ها بودند؛ از این نظر خودم را مدیون رسانه‌های مملکتم می‌دانم. اگر آن‌ها نبودند به زندان هم می‌رفتم.

هم‌ولایتی‌هایم پای کار آمدند
وضع مالی ما خیلی خوب نبود و از جایی هم کمکی دریافت نمی‌کردیم. اگر با کمک مردم می‌توانستیم مثلاً لودری برای چند ساعت کار در تالاب اجاره کنیم، آن‌هایی که نمی‌توانستند کمک مالی کنند با بیل‌های خودشان به میدان می‌آمدند. با همین همیاری‌ها آب را به بستر تالاب هدایت کردیم. شنیدن صدای پرنده‌ها در بستر تالاب، آن هم پس از چندین سال خشکسالی حس خوبی به مردم داده بود و پخش شدن گزارش فعالیت آن‌ها در تالاب موجب ایجاد خودباوری در آن‌ها شد. پس از آن بود که مطبوعات و خبرگزاری‌ها هم فعال‌تر در مورد تالاب عمل کردند. شورای تأمین استان با شهرستان تماس گرفتند و درباره پرونده تالاب و اینکه موضوع دارد بالا می‌گیرد تذکر دادند.
سرسبزی به تالاب برگشته بود و دامدارانی که به خاطر خشکسالی مجبور بودند دام‌های خود را بفروشند، چند ماهی علوفه داشتند و دوست داشتند به این وضعیت و بهبود آن کمک کنند. همین دامدارها وقتی دیدند پرندگانی می‌آیند و در تالاب تخم‌گذاری می‌کنند، در فصل تخم‌گذاری پرندگان دام‌هایشان را به تالاب نمی‌بردند و این هم یعنی عوض شدن نگاه مردم به مسائل زیست محیطی اطرافشان و تالاب. اهالی روستا پای کار آمده بودند.
 از سال ۸۸ تا ۹۱ درگیر دادگاه بودم. خوشبختانه در زمان ماجرای دادگاه بنده، آن‌قدر مطبوعات و رسانه‌ها به این مسئله پرداختند که نگاه قاضی دادگاه من هم محیط زیستی شد. پس از آب‌گیری تالاب خیلی‌ها برای تماشا و تفریح به کنار تالاب می‌آمدند؛ یکی از این افراد قاضی پرونده من بود که البته ما بعدها فهمیدیم او هم در جمع بازدیدکنندگان بوده است. 

آخرین دادگاه
سال ۸۸ و آخرین جلسه که قرار بود به دادگاه بروم حال خوبی نداشتم، چون می‌دانستم سازمان آب قدرت زیادی دارد و وکیل هم گرفته بود. آنجا قاضی از وکیل سازمان آب خواست به عنوان آخرین دفاعیات حرف‌هایش را بزند.
 مثلاً گفت شما نوشته‌اید برداشت آب برای مصارف شخصی در صورتی که من این را در پرونده ندیدم. وکیل شروع کرد به توضیحات که این زهکشی‌ها در اوایل انقلاب ایجاد شده است. قاضی برافروخته شد که من نگفتم توضیح بدهید این‌ها کی ایجاد شده‌اند، مضاف بر اینکه ما در آن زمان کارهایی در بخش آب انجام دادیم که درست نبوده و شما مستنداتی بیاورید که زهکشی‌ها قانونی است. وکیل نتوانست جواب قانع‌کننده‌ای بدهد و آقای قاضی گفت من دو سالی می‌شود پیگیر این پرونده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام تعدادی آدم روستایی دست کرده‌اند توی جیب خودشان برای احیای تالابی که مرده است. ما به‌جای اینکه کمکی به این‌ها کنیم چوب هم لای چرخشان می‌گذاریم؟ این‌ها دارند شرایطی برای ماندگاری خودشان در روستا درست می‌کنند. در آن لحظه و با شنیدن این جملات فکر می‌کردم دارم خواب می‌بینم. حتی آنجا قاضی به این نکته اشاره کرد که باید محیط زیست از این ماجرا دفاع می‌کرد، چرا آن‌ها نیامده‌اند و شما درگیر این ماجرا شده‌اید؟
پس از چندی که از آخرین دادگاه گذشت، با ما تماس گرفتند و گفتند قرار منع تعقیب و رأی به نفع شما در راستای احیای تالاب کمجان صادر شده است. روزی که دوباره پیش قاضی رفتم، گفت: چون تالابی بوده که ثبت کنوانسیون جهانی شده، باید به این ماجرا در دادگاهی در سطح ملی رسیدگی می‌شد. حتی آنجا به من گفتند سازمان آب باید خسارت هم بدهد اما من آنجا خوشحال بودم که می‌توانم پیگیر بقیه کارهای تالاب باشم و از دادگاه و زندان رفتن هم خلاص شده‌ام.
پس از آن، محیط زیست از بنده خواست فرد حقیقی نباشم و در قالب یک تشکل پیگیر مطالباتمان درباره تالاب کمجان باشیم؛ برای همین «انجمن احیاکنندگان تالاب کمجان» را تشکیل دادیم. خلاصه تا الان بارها از بنده و انجمن ما قدردانی شده است.
 قهرمان ملی تالاب... قدردانی شدن راحت است اما حرف من این است به جای لوح تقدیر دادن، برای تالاب باید کار کرد. حالا که مردم دست به دست هم دادند و برای احیای تالاب کار می‌کنند شما هم بخشی از هزینه‌ها را بر عهده بگیرید. کاش به اندازه همین لوح تقدیرها به تالاب توجه می‌شد. الان ما به سال شانزدهم فعالیتمان در تالاب کمجان رسیدیم. خوشحالیم در این مدت ۱۳۰ گونه پرنده را در تالاب شناسایی کرده‌ایم. چیزی حدود ۱۵ تا ۲۰ گونه پستاندار اینجا شناسایی شده‌اند. تنوع گونه‌های گیاهی در تالاب به ۵۰ گونه و شاید بیشتر می‌رسد.


آرزوی من 
آرزوی من این است روزی همه تالاب‌های ایران دوباره احیا شوند و سرزندگی آن‌ها را ببینیم. بختگان، هامون، گاوخونی و... اگر تالاب‌های کشورمان احیا شوند حال و روز همه ما بهتر خواهد شد.

اعتماد به جوامع محلی
در ماجرای احیای تالاب بین‌المللی کمجان نشان دادیم اگر به جوامع محلی اعتماد شود می‌توانند کارهای بزرگی را انجام دهند، آن هم بدون استفاده از منابع دولتی؛ چیزی که متأسفانه از آن غفلت کرده‌ایم. 
من و هم‌ولایتی‌هایم نشان دادیم احیای تالاب کمجان می‌تواند الگویی قابل اجرا برای تالاب‌های ایران باشد.

منبع: روزنامه قدس عباسعلی سپاهی یونسی

دیگر خبرها

  • دستگیری متخلفین برداشت غیرمجاز شن و ماسه در منطقه حفاظت شده تالاب نوروزلو
  • مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگی‌اش را وقف نجات یکی از تالاب‌های کشورمان کرده است
  • آب تالاب‌های پلدشت ۴۰ درصد افزایش یافت
  • پاکسازی حاشیه و تالاب پیرسلمان
  • برگزاری تور رسانه ای بازدید از تالاب های اقماری پارک ملی دریاچه ارومیه
  • رهاسازی حقابه کامل تالاب‌های اقماری دریاچه ارومیه+فیلم
  • رهاسازی حقابه کامل تالاب‌های اقماری دریاچه ارومیه
  • تبدیل منطقه حفاظت شده به گردشگری/ واگذاری بهشت گمشده در فارس
  • احتمال تبدیل دریاچه نمک قم به کانون جدید گرد و غبار کشور​
  • تزریق ۳.۵ میلیون متر مکعب آب به تالاب هشیلان